کد مطلب:315294 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177
شفای دختری که بیماری پوستی داشت
سید محمد آل ماجد، یكی از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام می باشد. كرامتی را چنین نقل می كرد:
در سال 1381 و در ماه محرم خانمی [1] سالخورده به اتفاق دخترش - كه مبتلا به مرض پوستی بود - وارد كربلا شدند، آن دختر از شدت بیماری صورتش بسیار زشت شده بود، سوزه های بسیاری در صورتش كه با خون و جراحت آمیخته شده بود. هر كه به صورتش نگاه می كرد حالت استفراغ به او دست می داد.
[ صفحه 561]
مادر این دختر به من گفت: سید! شما را قسم می دهم به حضرت عباس علیه السلام در شفای این دخترم كمكم كن.
گفتم: توان انجام این كار را ندارم.
گفت: چرا می توانی. من او را نزد ده ها پزشك برده ام، آزمایش ها نموده اند، ولی نتوانستند علاج نمایند. با ادویه ی گیاهی نیز نتوانستند معالجه بنمایند. اكنون در خانه حضرت عباس علیه السلام آمده ام كه خدا را به مقام و مرتبه ی حضرت عباس علیه السلام قسم بدهم. بعضی از خویشاوندانم گفتند: آبی در زیر قبر مطهر حضرت عباس علیه السلام است. اكنون آمده ام، از آن آب بردارم.
گفتم: امكان ندارد، دسترسی به آن آب آسان نیست. زیرا كلید سرداب نزد كلیددار حرم است و او كلید را به هر كسی نمی دهد. ولی یك كار می توانم برای شما انجام دهم. با هم نزد كلیددار برویم تا از نزدیك حال دخترت را ببیند و چاره ای نماید.
آن خانم حرف مرا شنید، با هم نزد كلیددار رفتیم و حالش را شرح دادم. كلیددار به حال او رقت نمود، مخصوصا وقتی دختر را با آن حالت دید، ظرفی را از آن آب پر نمود و به آن خانم داد.
این خانم آب را گرفت و از من تشكر نمود و به من وعده داد كه هدیه قابل توجهی خواهد داد.
از حرم خارج شد و رفت. پس از پایان ماه صفر بود كه بازگشت و نزد من آمد و سلام كرد. سپس مبلغ قابل توجهی به من داد و گفت: مرا می شناسی؟ من مادر آن دختری هستم كه در ماه محرم نزد تو آمدم و از آب قبر حضرت عباس علیه السلام خواستم.
متذكر شدم و یادم آمد. گفتم: حال دخترت چگونه است؟
[ صفحه 562]
گفت: بسیار خوب است. هم اكنون می آید و خواهی دید. اندكی گذشت، دختر آمد و او را در كمال صحت و سلامتی دیدم و تمام سوزه هایی كه در صورتش بود، برطرف شده بود. به او به خاطر بهبودیش تبریك و تهنیت گفتم.
این شفا نیز عنایتی از حضرت عباس علیه السلام به بركت آبی كه از زیر مرقد حضرت عباس علیه السلام می گذرد، می باشد. [2] .
در سال 1381 و در ماه محرم خانمی [1] سالخورده به اتفاق دخترش - كه مبتلا به مرض پوستی بود - وارد كربلا شدند، آن دختر از شدت بیماری صورتش بسیار زشت شده بود، سوزه های بسیاری در صورتش كه با خون و جراحت آمیخته شده بود. هر كه به صورتش نگاه می كرد حالت استفراغ به او دست می داد.
[ صفحه 561]
مادر این دختر به من گفت: سید! شما را قسم می دهم به حضرت عباس علیه السلام در شفای این دخترم كمكم كن.
گفتم: توان انجام این كار را ندارم.
گفت: چرا می توانی. من او را نزد ده ها پزشك برده ام، آزمایش ها نموده اند، ولی نتوانستند علاج نمایند. با ادویه ی گیاهی نیز نتوانستند معالجه بنمایند. اكنون در خانه حضرت عباس علیه السلام آمده ام كه خدا را به مقام و مرتبه ی حضرت عباس علیه السلام قسم بدهم. بعضی از خویشاوندانم گفتند: آبی در زیر قبر مطهر حضرت عباس علیه السلام است. اكنون آمده ام، از آن آب بردارم.
گفتم: امكان ندارد، دسترسی به آن آب آسان نیست. زیرا كلید سرداب نزد كلیددار حرم است و او كلید را به هر كسی نمی دهد. ولی یك كار می توانم برای شما انجام دهم. با هم نزد كلیددار برویم تا از نزدیك حال دخترت را ببیند و چاره ای نماید.
آن خانم حرف مرا شنید، با هم نزد كلیددار رفتیم و حالش را شرح دادم. كلیددار به حال او رقت نمود، مخصوصا وقتی دختر را با آن حالت دید، ظرفی را از آن آب پر نمود و به آن خانم داد.
این خانم آب را گرفت و از من تشكر نمود و به من وعده داد كه هدیه قابل توجهی خواهد داد.
از حرم خارج شد و رفت. پس از پایان ماه صفر بود كه بازگشت و نزد من آمد و سلام كرد. سپس مبلغ قابل توجهی به من داد و گفت: مرا می شناسی؟ من مادر آن دختری هستم كه در ماه محرم نزد تو آمدم و از آب قبر حضرت عباس علیه السلام خواستم.
متذكر شدم و یادم آمد. گفتم: حال دخترت چگونه است؟
[ صفحه 562]
گفت: بسیار خوب است. هم اكنون می آید و خواهی دید. اندكی گذشت، دختر آمد و او را در كمال صحت و سلامتی دیدم و تمام سوزه هایی كه در صورتش بود، برطرف شده بود. به او به خاطر بهبودیش تبریك و تهنیت گفتم.
این شفا نیز عنایتی از حضرت عباس علیه السلام به بركت آبی كه از زیر مرقد حضرت عباس علیه السلام می گذرد، می باشد. [2] .
[1] از اهل ديوانيه يكي از شهرهاي بزرگ عراق.
[2] همان ص 119 تا 120.